|
مطالب زیبابرای وبلاگ،مطالب عاشقانه،مطالب غم انگیز،مطالب تنهایی،مطالب ناب،جملات ناب،عکس تنهایی،عکس
|

سلام رفقا اینم چند دکلمه فوق العده دیگه از عمو خسرو امیدوارم خوشتون بیاد
آلبوم نامه ها
...............دکلمه خسته ام خسته
...............دکلمه سراغ شعر میروم
لینک های دانلود به همراه متن دکلمه ها در ادامه مطلب

مردم بدون من همیشه مردم اند، اما من بدون مردم مرده ام....
دلم گرفته است …
دلم گرفته است …
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی ست
صدای آب می آید
مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟
لباس لحظه ها پاک است
چه می خواهیم
بخار فصل , گرد واژه های ماست
دهان, گلخانه فکر است
سفرهایی تو را در کوچه هاشان خواب می بینند
ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریک می گویند
حجم: حدود 5 مگابایت
دانلود دکلمه عاشقانه خسرو شکیبایی
سلام
حال همه ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خواب های ما سال پر بارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه باز نیامدن است.
دانلود با لینک مستقیم و حجم کم
زیبا ... زیبا هوای حوصله ابری است ...
چشمی از عشق ببخشایم
تا رو به آفتاب بشوید دلتنگی مرا
زیبا ... زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو می چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچه های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم تا عشق در تمامی دل ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد
زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را احساس می کنم
آنگونه عاشقم که نیستان را یک جا هوای زمزمه دارم
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است
زیبا چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعر های چشم تو هستم
زیبا ... زیبا کنار حوصله ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره ی عشق
بنشان مرا به منظره ی باران
بنشان مرا به منظره ی رویش
من سبز می شوم ...
زیبا .. زیبا ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم بر حول این مدار
زیبا ... زیبا تمام حرف دلم این است
من عشق را با نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا ...
...:: دانلود این دکلمه با حجم 700 کیلو بایت ::...
۵۵١١٢٩٣ آب
٣٣١۴٣۵۵ انتظار
۵۵١١٣٠٢ انسان
٣٣١۴٣۵٧ باران
۵۵١١٢٩۵ غربت
٣٣١۴٣۵٣ گلایه
٣٣١۴٣۵٩ نقش قالی
۵۵١١٢٩٨ ورق روشن وقت
٣٣١۴٣۶١ همزاد
۵۵١١٢٩۴ باغ همسفران
۵۵١١٢٩۶ پرهای زمزمه
۵۵١١٣٠٠ پلک شب
۵۵١١٣٠١ تا انتها حضور
٣٣١۴٣۶۴ صبح و من
خداحافظ
خداحافظ پردهنشین محفوض گریهها
خداحافظ عزیز بوسههای معصوم هفت سالگی
خداحافظ گُلم، خوبم، خواهرم
خلاصه هر چه همین هوای همیشه عصمت
خداحافظ ای خواهر بی دلیل رفتنها
خداحافظ
***
حالا دیدار ما به نمیدانم آ ن کجای فراموشی
دیدار ما اصلاً به همان حوالی هر چه باد، آباد
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیدهاند
پس با هر کسی از کسان من، از این ترانه محرمانه سخن مگوی
نمیخواهم آزردگانِ ساده بیشام و بیچراغ
از اندوهِ اوقاتِ ما با خبر شوند
قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود
قرار ما به سینه سپردن دریا و ترانه تشنگی نبود
پس بیجهت بهانه میاور
که راه دور و
خانه ما یکی مانده به آخر دنیاست
نه
دیگر فراقی نیست
حالا بگذار باد بیاید
بگذار از قرائت محرمانه نامهها و رؤیاهامان شاعر شویم
دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیدهاند
دیدار ما به همان ساعتِ معلومِ دلنشین
تا دیگر آدمی از یک وداع ساده نگرید
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملالی نیست
***
حالا میدانم سلام مرا به اهلِ هوایِ همیشه عصمت، خواهی رساند
یادت نرود گُلم
به جای من از صمیم همین زندگی
سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس
دیگر سفارشی نیست
تنها، جانِ تو و جانِ پرندگان پر بسته ای که دی ماه به ایوانِ خانه میآیند
خداحافظ
سلام!
حال همهی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند
با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی میگذرم
که نه زانویِ آهویِ بیجفت بلرزد و
نه این دلِ ناماندگارِ بیدرمان!
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازهی باز نیامدن است
اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست!
راستی خبرت بدهم
خواب دیدهام خانهئی خریدهام
بیپرده، بیپنجره، بیدر، بیدیوار … هی بخند!
بیپرده بگویمت
چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه
یک فوج کبوتر سپید
از فرازِ کوچهی ما میگذرد
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت میآید رفته بودی
خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟
نه ریرا جان
نامهام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت مینویسم
حال همهی ما خوب است
اما تو باور نکن!