جوانی
حسین پناهی در6شهریور 1335 در روستای دژکوه از توابع شهرسوق از توابع کهگیلویه در استان کهگیلویه
وبویراحمد زاده شد.
پس از اتمام تحصیل دربهبهان به توصیه
و خواست پدر برای تحصیل به مدرسهٔ آیتالله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات
برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل
زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت کرد تا اینکه
ادمه مطلب
ÈÑÓÈåÇ:
زندگا نامه حسین پناهی,
بیوگرافی حسین پناهی,
آثار حسین پناهیÇÏÇãå ãØáÈ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ چهارشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 1:17 ÊæÓØ mahdi
|
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
در ادامه مطلب
ÈÑÓÈåÇ:
وصیت نامه حسین پناهیÇÏÇãå ãØáÈ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ چهارشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 0:57 ÊæÓØ mahdi
|

حسین پناهی :
بگویید قبرم را بزرگ بسازند
تمام ارزوهایم را باخود به گور می برم . . .!!!
ÈÑÓÈåÇ:
آثار حسین پناهی,
اشعار حسین پناهی,
دکلمه حسیین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 23:23 ÊæÓØ mahdi
|
پيرمرد همسايه
آلزايمر دارد
ديروز زيادي شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بيدار شود
زنده یاد حسين پناهي
ÈÑÓÈåÇ:
حسين پناهي,
پيرمرد همسايه آلزايمر دارد,
اشعار حسين پناهي,
آثار حسین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ چهارشنبه پنجم تیر ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 21:48 ÊæÓØ mahdi
|
يكي
مي آيد به زور؛
يكي مي رود به انتخاب؛
پس اين ها همه اسمش زندگيست
دلتنگي ها؛
دلخوشي ها؛
ثانيه ها؛
دقيقه ها
حسين پناهي
ÈÑÓÈåÇ:
حسین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ جمعه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 23:30 ÊæÓØ mahdi
|
به بهشت نمی روم
اگر مادرم آنجا نباشد!
تقدیم به تمام مادران و دختران ایران زمین
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 1:9 ÊæÓØ mahdi
|
صدای پای تو که می روی...صدای پای مرگ که می آید...
دیگر چیزی را نمی شنوم !
ÈÑÓÈåÇ:
حسین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ سه شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 21:57 ÊæÓØ mahdi
|
و این چنین آغاز شد تراژدی تخریب انسان ُ خـــدا
از شیطان که کلمه بود
و از کلمه که شیطان بود
کلمه ای از پس ِ کلمه ای زاده می شد
و انسان بنای همه چیز را بر کلمه نهاد
و خدا را با کلمه تعریف کرد
و تا این لحظه هرگز نیندیشید که کلمه نیاز ما بود
و خــدا نیاز نبود و خــدا کلمه نبود
خــدا ، خــدا بود و هرگز کسی به این حقیقت نیندیشید
در سکوت سترگ آفرینش ، ما حرف زدیم
و حرف نیاز ما بود هم گونی ِ کلمات محال بود
پس قابیل صخره بر سر هابیل کوبید
که خــدا کلمه ی من است کلمه ی تو خــدا نیست
و این چنین شد که ما با کلمه به جنگ ِ خـــدای یک دیگر رفتیم
و هم دیگر را کُشتیم
هم گونی ِ کلمات محال است !
پس نه تو به خدای من اعتماد کن
و نه من به خدای تو...
ما تــلخ می میریم و خــدا بر جنازه ی ما اشک می ریزد
با کلاغی در بکراندش ...
ÈÑÓÈåÇ:
دلنوشته
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ یکشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 19:51 ÊæÓØ mahdi
|
من زندگي را دوست دارم
ولي از زندگي دوباره مي ترسم!
دين را دوست دارم ولي از كشيش ها مي ترسم!ر
قانون را دوست دارم
ولي از پاسبان ها مي ترسم!ر
عشق را دوست دارم
ولي از زن ها مي ترسم!ر
كودكان را دوست دارم
ولي از آينه مي ترسم!ر
سلام را دوست دارم
ولي از زبانم مي ترسم!
من مي ترسم ، پس هستم
اين چنين مي گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولي از روزگار مي ترسم!
ÈÑÓÈåÇ:
من زندگي را دوست دارم,
حسین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 18:31 ÊæÓØ mahdi
|
اِی وای! اگر راهِ بهشت از دلِ جهنم نمی گذشت
و این کوره راهِ آتشین
از بهشت،ما را به هر جهنمی که می خواستیم نمی رساند!
ای وای!اگر در هر کلام کلمه یی گلوی مان را نمی خراشید
و باز گاهِ کودکِ خاطرمان میدانِ مینِ خاطره ها نبود!
اِی وای! اگر تیغ نبود
و تاج خار گیسوهامان را با خون آذین نمی بست!
اِی وای!اگر چون مُرده ها
مُرده بودیم
و هم چون آنانی که نیامدند و نمی آیند و نخواهند آمد...
از نعمتِ هزار مرگ محروم می شدیم!
اِی وای! اگر نبودیم!
از کتابِ:
راه با رفیق
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ سه شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 15:44 ÊæÓØ mahdi
|
ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ
ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻭﻥ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺴﻤﻪ
ﺁﺩﻣﯽ ﻭﺑﺨﺘﺸﻪ
ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﻪ ﻭﻗﺘﺸﻪ
ﮐﻪ ﺟﻮﺟﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺸﻤﺎﺭﻡ
ﭼﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺑﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ
ﻣﯽ ﺭﺳﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ
ﺁﺧﺮﻩ ﭘﺎﯾﯿﺰﻩ
ﺣﺴﺎﺑﺎ ﻟﺒﺮﯾﺰﻩ
ﯾﮏ ﻭ ﺩﻭ ! ﻫﻮﺷﻢ ﭘﺮﯾﺪ
ﯾﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﯾﻪ ﺳﻔﯿﺪ
ﺟﺎ ﺟﺎ ﺟﺎ
ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ
ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﻡ ﺑﺴﻤﻪ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ یکشنبه هجدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 22:42 ÊæÓØ mahdi
|
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند
چون من که آفریده ام از عشق
جهانی برای تو
حسین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ یکشنبه هجدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 22:39 ÊæÓØ mahdi
|
ما ماهی هایی هستیم که سزاوار ماهیتابه ایم.
چرا که شنا کردن را بعد از غرق شدن یاد گرفته ایم...
(حسین پناهی)
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 23:40 ÊæÓØ mahdi
|
ما ماهی هایی هستیم که سزاوار ماهیتابه ایم.
چرا که شنا کردن را بعد از غرق شدن یاد گرفته ایم...
(حسین پناهی)
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ شنبه هفدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 23:39 ÊæÓØ mahdi
|

سیاه سیاهم !
با زرد هم آهنگم کُن استاد!!!
گاه،
حجمِ یک کلاغ
کُنتراستِ یک تابلو را
حفظ می کند!
از کتابِ:
نمی دانم ها
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 23:5 ÊæÓØ mahdi
|
بي تو
نه بوی ِ خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسكينم،
چرا صدايم كردی
چرا ؟
سراسيمه و مشتاق
سی سال بيهوده ، در انتظار تو ماندم و نيامدی
نشان به آن نشان
كه دو هزار سال از ميلاد مسيح مي گذشت
و عصر
عصر واليوم بود
و فلسفه بود
و ساندويچ دل وجگر . . .
ÈÑÓÈåÇ:
دانلود,
دانلود رایگان,
آهنگ,
فیلم
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 14:21 ÊæÓØ mahdi
|

خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه
واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز
این کله پوکو میگیرم بالا
و از بی سیگاری میزنم زیر آواز
و اینقدر میخونم
تا این گلوی وا مونده وا بمونه.... تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی
که عمو بارون رو طاقش
عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته . . .
ÈÑÓÈåÇ:
عشق سیاه,
عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته,
حسین پناهی
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 14:19 ÊæÓØ mahdi
|
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:15 ÊæÓØ mahdi
|

من حسینم
پناهی ام
من حسینم , پناهی ام
خودمو می بینم
خودمو می شنفم
تا هستم جهان ارثیه بابامه.
سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش
وقتی هم نبودم مال شما.
اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم
با من بگو یا بذار باهات بگم
سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو
ها؟!
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 14:52 ÊæÓØ mahdi
|
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ یکشنبه یازدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 14:49 ÊæÓØ mahdi
|