
از چهره ی طبیعت افسونکار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه ی حسرت و ماتم را
پاییز - ای مسافر خاک آلوده
در دامنت چه چیز نهان داری
جز برگ های مرده و خشکیده
دیگر چه ثروتی به جهان داری
جز غم چه می دهد به دل شاعر
سنگین غروب تیره و خاموشت
جز سردی ملال چه می بخشد
بر جان درد مند من آغوشت
در دامن سکوت غم افزایت
اندوه خفته می دهد آزارم
آن آرزوی گمشده می رقصد
در پرده های مبهم پندارم
پاییز - ای سرود خیال انگیز
پاییز - ای ترانه ی محنت بار
پاییز - ای تبسم افسرده
بر چهره ی طبیعت افسونکار
فروغ فرخزاد
ÈÑÓÈåÇ:
پاییز,
مطالب ناب,
مطالب جالب,
مطالب زیبا
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:28 ÊæÓØ mahdi
|
این جهان پر از صدای پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند
ÈÑÓÈåÇ:
فروغ فرخزاد
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 18:27 ÊæÓØ mahdi
|
دل گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که می رسد از راه؟
ِیا نيازی که رنگ می گيرد
در تن شاخه های خشک و سياه
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 21:58 ÊæÓØ mahdi
|

اگه یه روز بری سفر
بری ز پیشم بی خبر
اسیر رویاها میشم
دوباره باز تنها میشم
به شب میگم پیشم بمونه
به باد میگم تا صبح بخونه
ÇÏÇãå ãØáÈ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:22 ÊæÓØ mahdi
|
چکامه زیبای "وداع
"گرد آورده ازاسير
مي روم خسته و افسرده و زار
سوي منزلگه ويرانه خويش
بخدا مي برم از شهر شم
دل شوريده و ديوانه خويش
ÈÑÓÈåÇ:
اشعا فروغ فرخزاد,
فروغ فرخزاد,
فروغ,
چکامه زیبایÇÏÇãå ãØáÈ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:13 ÊæÓØ mahdi
|
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:10 ÊæÓØ mahdi
|
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:8 ÊæÓØ mahdi
|
میان پنجره و دیدن
همیشه فاصله ایست
چرا نگاه نکردم ؟
ÈÑÓÈåÇ:
میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:7 ÊæÓØ mahdi
|
هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره در سراب آسمان شوم
یا چو روح برگزیدگان همنشین خامش فرشتگان شوم
هرگز از زمین جدا نبوده ام
روی خاک ایستاده ام
با تنم که مثل ساقه گیاه
...آب و آفتاب و باد را می مکد که زندگی کنم
ÈÑÓÈåÇ:
هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره در سراب آسمان شوم,
مثل ساقه گیاه,
هرگز از زمین جدا نبوده ام
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:5 ÊæÓØ mahdi
|
خورشید مرده بود
و هیچکس؛
نمی دانست نام آن پرنده غمگین که از قلبها پر کشیده
"ایمان "
است
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:4 ÊæÓØ mahdi
|

در شب کوچک من دلهره ی ویرانی است
گوش کن
وزش ِ ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
...گوش کن ،
وزش ِ ظلمت را می شنوی؟
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 4:1 ÊæÓØ mahdi
|
مرگ من روزی فرا خواهد رسيد
در بهاري روشن از امواج نور
در زمستاني غبار آلود و دور
يا خزاني خالي از فرياد و شور
مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
روزي از اين تلخ و شيرين روزها
روز پوچي همچو روزان دگر
سايه اي ز امروز ها ‚ ديروزها
ديدگانم همچو دالانهاي تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد
ÇÏÇãå ãØáÈ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:59 ÊæÓØ mahdi
|
پرنده گفت : " چه بویی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت . "
... پرنده از ایوان
پرید ، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمیکرد
ÇÏÇãå ãØáÈ
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:58 ÊæÓØ mahdi
|
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول " دیماه " است
من راز فصل ها را می دانم
و حرف لحظه ها را می فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گل ها می اندیشم !
ايمان بياوريم
ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد
ايمان بياوريم به ويرانه هاي باغ هاي تخيل
به داس هاي واژگون شده ي بيکار
و دانه هاي زنداني
نگاه کن که چه برفي ميبارد....
ÈÑÓÈåÇ:
زمان گذشت,
نگاه کن که چه برفي ميبارد,
امروز روز اول,
دیماه
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:57 ÊæÓØ mahdi
|
آری از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:56 ÊæÓØ mahdi
|

من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهايت تاريكي
و از نهايت شب حرف مي زنم
اگر به خانه ي من آمدي براي من
اي مهربان چراغ بيار و يك دريچه كه از آن ب
ه ازدحام كوچه ي خوشبخت بنگرم
:
ÈÑÓÈåÇ:
نهایت شب,
من از نهایت شب حرف می زنم,
فروغ فرخزاد
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:54 ÊæÓØ mahdi
|
مینویسم باران
دیگر پروانه و باد خود میدانند
پاییز است یا بهار...
+
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 3:51 ÊæÓØ mahdi
|