مطالب زیبابرای وبلاگ،مطالب عاشقانه،مطالب غم انگیز،مطالب تنهایی،مطالب ناب،جملات ناب،عکس تنهایی،عکس

ببینمت
گونه هایت خیس اســـت
بمیرم برایت
باز با این رفیق نابابـــــت
نامش چه بود؟
هان! باران
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم
باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست
برای دردها ...


ÈэÓȝåÇ: تنهایی
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 11:34  ÊæÓØ mahdi  | 


این پست را سکوت می کنم تو بنویس !

تــــــــو بنویس . . .

 از دلتنگی هایتــــــ ،
از دردهایتــــــ ،
از هرچه دلتـــــ می گوید !
.
.
.
بنویس برایـــــــــم . . .


ÈэÓȝåÇ: تنهایی, جوانسرا, alone
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲ÓÇÚÊ 15:50  ÊæÓØ mahdi  | 

نگران فردا نباش ...

خدای دیروز و امروزت ، فردا هم هست ...

.

فردایت قشنگ...!!!



ÈэÓȝåÇ: فردایت قشنگ, نگران فردا نباش, خدای دیروز و امروزت, فردا هم هست
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 19:1  ÊæÓØ mahdi  | 


سكوت ، بند گسسته است.

كنار دره، درخت شكوه پيكر بيدي.


در آسمان شفق رنگ


عبور ابر سپيدي.


نسيم در رگ هر برگ مي دود خاموش.


نشسته در پس هر صخره وحشتي به كمين.


كشيده از پس يك سنگ سوسماري سر.


ز خوف دره خاموش


نهفته جنبش پيكر.


به راه مي نگرد سرد، خشك ، تلخ، غمين.


چو مار روي تن كوه مي خزد راهي ،


به راه، رهگذري.


خيال دره و تنهايي


دوانده در رگ او ترس.


كشيده چشم به هر گوشه نقش چشمه وهم:


ز هر شكاف تن كوه


خزيده بيرون ماري.


به خشم از پس هر سنگ


كشيده خنجر خاري.


غروب پر زده از كوه.


به چشم گم شده تصوير راه و راهگذر.


غمي بزرگ ، پر از وهم


به صخره سار نشسته است.


درون دره تاريك


سكوت بند گسسته است.

سهراب سپهری

+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 18:44  ÊæÓØ mahdi  | 

شب آرامی بود


می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟


مادرم سینی چایی در دست


گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من


خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا


لب پاشویه نشست


پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد


شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین


:با خودم می گفتم


زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست


زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست


رود دنیا جاریست


زندگی ، آبتنی کردن در این رود است


وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم


دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟


هیچ!!!


زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند


شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری


شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است


زندگی شوق رسیدن به همان


فردایی است، که نخواهد آمد


تو نه در دیروزی، و نه در فردایی


ظرف امروز، پر از بودن توست


شاید این خنده که امروز، دریغش کردی


آخرین فرصت همراهی با، امید است


زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک


به جا می ماند


زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ


زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود


زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر


زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ


زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق


زندگی، فهم نفهمیدن هاست


زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود


تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست


آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست


فرصت بازی این پنجره را دریابیم


در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم


پرده از ساحت دل برگیریم


رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم


زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است


وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست


زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند


چای مادر، که مرا گرم نمود


نان خواهر، که به ماهی ها داد


زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم


زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت


زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست


لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست


من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم

+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 18:39  ÊæÓØ mahdi  | 

تورا من چشم در راهم


شباهنگام


که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی


وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم


تورا من چشم در راهم.


شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند


در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام


گرم یاد آوری یا نه


من از یادت نمی کاهم


تورا من چشم در راهم.

                                                                                                               

  نیما یوشیج

                                                                                      


ÈэÓȝåÇ: تورا من چشم در راهم, گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 18:31  ÊæÓØ mahdi  | 


یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بیراه باشد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
!همه چیز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب
تنها... تنها دل ما
دل نیست

...آره
.
.
.
.
.
.
.
.
گریه کردم گریه کردم
اما دردمو نگفتم
تکیه دادم به غرورم
تا دیگه از پا نیفتم
گریه کردم گریه کردم


چه ترانه بی اثر بود
مثه مشت زدن به دیوار
اولین فصل شکستن
آخرین خدانگهدار


من به قله می‌رسیدم
اگه هم ترانه بودی
صدتا سدّو می شکستم
اگه تو بهانه بودی
اگه هم ترانه بودی
اگه تو بهانه بودی


گریه کردم گریه کردم
اما دردمو نگفتم


با تو فانوس ترانه
یه چراغ شعله ور بود
لحظه‌ها چه عاشقانه
قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه‌ها بدون بن بست
آسمون پر از ستاره
شبا گلخونه‌ی خورشید
واژه‌ها شعر دوباره
واژه‌ها شعر دوباره
.
.
.
.
.
دست تکون دادن آخر
توی اون کوچه‌ی خلوت
بغض بی وقفه ی آواز
گریه‌های بی نهایت

 

گریه کردم گریه کردم
اما دردمو نگفتم
گریه کردم گریه کردم
اما دردمو نگفتم
گریه کردم گریه کردم
گریه کردم گریه کردم

+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 19:45  ÊæÓØ mahdi  | 


روزی که آمد

                     زمستان بود

                                  و من غرق در شکوفه های بهار.

روزی که رفت

                    بهار بود

                               و من گرفتار کولاک زمستان.

...

این یخبندان را چگونه تاب بیاورم؟


ÈэÓȝåÇ: این یخبندان را چگونه تاب بیاورم, تنهایی
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 19:38  ÊæÓØ mahdi  | 


هر قطره اشک نشان دل شکستگی است ، هر سکوت نشان تنهایی است ، هر

لبخند نشان مهربانی است ، هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است


ღ♥ღ


 

آفرین باد بر مرگ ، آفرین باد بر مرگ که با دست های سیاهش تو را خواهد کشت :

تنهایی



ღ♥ღ


دست بر شانه هایم میزنی تا تنهایی م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن

برف از روی شانه آدم برفی


ღ♥ღ


بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه تنهایی ما می گذرد ، به هوای هوسی

هم که شده ، سرکی می کشد و می گذرد


ღ♥ღ


به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است ، بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی

است


ღ♥ღ


آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ، در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

، خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد ، طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

 


ღ♥ღ


در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی / از من تا تو صد سال راه است و جدایی / حال

شب است و غم و تنهایی / افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی


ღ♥ღ


وفای اشک را نازم که در شبهای تنهایی ، گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو

دارم .


ღ♥ღ


باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ، ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست ؟


ღ♥ღ


من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران ، تو به اندازه

تنهایی من شاد بمان


ღ♥ღ


نرو تنهام نزار با درد و غم هام / اگه چه دلخوری از خیلی حرفام / به قرآنی که از

سایش گذشتم / به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام


ღ♥ღ


تورا به یاد آن روز ، تورا به یاد گلبرگ های خشک آن روز خشکیده ، تورا به روز اول بار

دیدنت ، تورا به اولین نگاه عاشقانه ، تورا به یاد باران روز نیامده ات ، تورا به تنهایی

روز رفتنت ، تورا به باران روز برگشتنت ، تنهایم مگذار دیگر


ღ♥ღ


آنگاه که تنهایی تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده !


ღ♥ღ


تو تو عشق من ، امید من بودی / تو میراثی از دل تنگم بودی / تو رفتی و من ماندم و

تنهایی / تو دفتر خاطرات قشنگم بودی


ღ♥ღ


در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می

خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل تنهایی مان


ღ♥ღ


زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از تنهایی ، و چه خوب است دم غفلت آن

زندان بان ، و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز


ღ♥ღ


در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می

خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل تنهایی مان


ღ♥ღ


هفت شهر عشق ، شهر اول : نگاه و دلربایی ، شهر دوم : دیدار و آشنایی ، شهر

سوم : روزهای شیرین و طلایی ، شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی ، شهر پنجم : بی

وفایی ، شهر ششم : دوری و بی اعتنایی ، شهر هفتم : اشک ، آه ، “تنهایی”


ÇÏÇãå ãØáÈ
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 17:36  ÊæÓØ mahdi  | 


ازدرخت شاخه در آفاق ابر،

برگ هاي ترد باران ريخته !

بوي لطف بيشه زاران بهشت،

با هواي صبحدم آميخته !

***

نرم و چابك، روح آب،

مي كند پرواز همراه نسيم .

نغمه پردازان باران مي زنند،

گرم و شيرين هر زمان چنگي به سيم !

***

سيم هر ساز از ثريا تا زمين .

خيزد از هر پرده آوازي حزين .

هر كه با آواز اين ساز آشنا،

مي كند در جويبار جان شنا !

***

دلرباي آب، شاد و شرمناك،

عشقبازي مي كند با جان خاك !

خاك خشك تشنه دريا پرست،

زير بازي هاي باران مست مست !

اين رود از هوش و آن آيد به هوش،

شاخه دست افشان و ريشه باده نوش !

***

مي شكافد دانه، مي بالد درخت،

مي درخشد غنچه همچون روي بخت!

باغ ها سرشار از لبخند شان،

دشت ها سرسبز از پيوندشان ،

چشمه و باغ و چمن فرزندشان !


ÇÏÇãå ãØáÈ
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 17:54  ÊæÓØ mahdi  | 


در جلسه امتحان عشق

من مانده ام و يك برگه سفيد!

يك دنيا حرف ناگفتني

و يك بغل تنهايي و دلتنگي...

درد و دل من در اين كاغذ كوچك جا نمي شود!

در اين سكوت بغض آلود

قطره كوچكي هوس سرسره بازي مي كند!

و برگه سفید

عاشقانه قطره ها را به آغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیست بانو...

در برگه ام

کنار آن قطره ی کوچک

یک قلب کوچک می کشم!

وقت تمام است.

برگه ها بالا...


ÈэÓȝåÇ: امتحان عشق, من ماندم و یک بر سپید, عشق, عاشق
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 20:5  ÊæÓØ mahdi  | 

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند؟

گفته بودم مردم اینجا بدند

دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست؟

آن عزیزت عهد و پیمانت شکست

دیدی ای دل در جهان یک یار نیست

هیچکس در زندگی غمخوار نیست

دیدی ای دل حرف من بیجا نبود؟

از برای عشق اینجا جا نبود

نو بهار عمر را دیدی چه شد؟

زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟

+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 20:3  ÊæÓØ mahdi  | 

                دعا کردم که تنها مال من شی

                 تو تعبیر قشنگ فال من شی

                     دعا کردم بدونی چشم به راتم

                         هنوز دلبسته بغض صداتم

                             اگه بازم دلت با دیگرونه

                                چشات دنبال از ما بهترونه

                                   بزار با یاد تو دلخوش بمونم

                                       فقط دلتنگیات با من بمونه



ÈэÓȝåÇ: دعای زیبا, دعا, دعا کردم که تنها مال من شی, دلتنگی
+ äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ÓÇÚÊ 20:2  ÊæÓØ mahdi  |